جدول جو
جدول جو

معنی ماه شمار - جستجوی لغت در جدول جو

ماه شمار
(خَ خوا / خا)
شمارندۀ ماه. نشان دهنده ماههای سال: عقربک ماه شمار (در ساعت)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماه مهر
تصویر ماه مهر
(پسرانه)
ماه محبت، مرکب از ماه + مهر (محبت یا خورشید)، نام پدر ماهیار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه شاد
تصویر ماه شاد
(دخترانه)
مرکب ازماه + شاد (خوشحال)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه تمام
تصویر ماه تمام
ماه شب چهاردهم از تقویم قمری، نیمۀ روشن ماه، بدر، چتر سیمابی، گردماه، چتر سیمین
فرهنگ فارسی عمید
مارماهی، (آنندراج)، قسمی از ماهی بشکل مار، (ناظم الاطباء)، و رجوع به مار ماهی شود
لغت نامه دهخدا
مخفف ماه پاره است و کنایه از صاحب حسن و خوش صورت باشد، (برهان)، ماه پاره، خوش صورت و دارای حسن، (ناظم الاطباء)، و رجوع به ماه پاره و مهپاره شود
لغت نامه دهخدا
ماه بماه، هر ماه و ماهیانه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مِ)
مرادف ماه کنعان است. (آنندراج) :
ز صد هزارپسر همچو ماه مصر یکی
چنان شود که چراغ پدر کند روشن.
صائب (از آنندراج).
رجوع به ماه کنعان شود
لغت نامه دهخدا
شارشاه، لقب پسر شار ابونصر است و در نزد سلطان محمود غزنوی مقام بلندی پیدا کرد، وقتی سلطان محمود عزم جنگ نمود و به احضار شاه شار دستور داد اما او چون ازاطاعت دستور شاه سرپیچی کرد، التونتاش و ارسلان جاذب، بدفع وی مأمور گشتند، شاه شار در حصار متحصن گشت و لشکریان سلطان آن را محاصره کردند و پس از چند روزی به امان بیرون آمد، امراء شاه شار را بغزنین گسیل کردند و در یکی از قلاع محبوس داشتند تا آنکه درگذشت، رجوع به ترجمه تاریخ یمینی ص 344، 341، 340 و حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 2 ص 379 و شار شاه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ شُ)
بی حد و بی حساب و بی شمار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ / شِ)
تقی زاده نوشته اند: اصطلاح ’گاه شماری’ را که با اصطلاح آلمانی تزایت رشنونگ و اصطلاح قدیم عربی معرفهالمواقیت وفق میدهد وضع و مطرداً آن را استعمال کرده ایم چه برای حساب زمان بدبختانه ما در فارسی اسم مأنوسی نداریم. در کتب قدیمه لفظ ’تاریخ’ را برای این معنی نیز استعمال میکردند ولی چون این لفظ در کتب فارسی برای پنج معنی مختلف که به فرانسوی امروز بکلمات: دات، هیستوار، ار، کرنولژی، کالاندریه تعبیر می کنند استعمال میشد محض احتراز از التباس باید لفظ دیگری برای این معنی اخیر (یعنی بمعنی علمی کالاندریه فرانسوی) که منظور ما در این مقاله است اختیار کرد. لفظ تقویم در فارسی برای معنی معروف آن که در زمان قدیم آن را ’دفتر سنه’ میگفتند استعمال شده نه برای طریقۀ حساب زمان و لهذا نمیتوان آن را بمعنی حساب زمان هم استعمال کرد ولو آنکه در زبان فرانسه مثلاً برای هر دو معنی یک کلمه استعمال میشود. (گاه شماری تقی زاده. حاشیۀ ص 1). و هم در ذیل همین کتاب درباره ’دفتر سنه’ نوشته اند: اصطلاح ’دفتر سنه’ برای تقویم علاوه بر کتب بیرونی در زیج ابن یونس مسمی به الزیج الکبیر الحاکمی که در اواخر قرن چهارم تألیف شده نیز در ضمن عبارت ’تقویم الکواکب فی دفتر السنه’ استعمال شده است ولی لفظ تقویم هم برای این معنی خود بسیار مستحدث نیست چه در مجمل الاصول کوشیار نیز همین کلمه بهمین معنی مصطلح امروزه استعمال شده. (مجمل فی احکام النجوم) نسخۀ کتاب خانه دیوان هند درلندن بعلامت 1919 ورق 13 و هم چنین در ثمارالقلوب ثعالبی. (گاه شماری ص 210)
لغت نامه دهخدا
(شُ / شِ)
قدم برداشتن به احتیاط. از روی حساب قدم برداشتن:
و آن رقیبی که بود محرم کار
ره نرفتی مگر به گام شمار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(عِ)
ماه سیما. ماه طلعت. ماهرو. ماه چهر:
آمد آن مشکبوی مشکین موی
آمد آن خوبروی ماه عذار.
فرخی.
جسم مرا خاک کنی، خاک مرا پاک کنی
باز مرا نقش کنی، ماه عذاری صنما.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(شُ / شَ)
نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
کسی که گاه شماری کند. مقوم
لغت نامه دهخدا
تصویری از مور شمار
تصویر مور شمار
بسیار زیاد و فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماه بماه
تصویر ماه بماه
از این ماه تا ماه دیگر همه ماهه
فرهنگ لغت هوشیار
ماه چهر: جسم مرا خاک کنی خاک مرا پاک کنی باز مرا نقش کنی ماه عذاری صنماخ (دیوان کبیر 33: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهی مار
تصویر ماهی مار
یکی از اقسام ماهیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه شماری
تصویر گاه شماری
نگاهداشتن و معرفت حساب زمان معرفه المواقیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماه پار
تصویر ماه پار
زنی بسیار زیبا (همچون ماه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گام شمار
تصویر گام شمار
قدم برداشتن با احتیاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه شمار
تصویر خانه شمار
مالیات خانوار مالیات سرانه خانه شماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال شمار
تصویر سال شمار
نوعی عقربک در بعضی ساعتها که سال را نشان دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه شمار
تصویر گاه شمار
((شُ))
کسی که درباره تقویم و اوقات کار می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاه شماری
تصویر گاه شماری
((شُ یا ش))
روش اندازه گیری و تقسیم بندی زمان به بخش های مساوی، تقویم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال شمار
تصویر سال شمار
((شُ))
تقویم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاهشمار
تصویر گاهشمار
تقویم
فرهنگ واژه فارسی سره
لفظی برای فراخواندن گاو ماده به هنگام دوشیدن شیر
فرهنگ گویش مازندرانی